آه هیزم
همین ارکیده ی پرپر که روی دستای باده
با گلبرگای خوشرنگش تقاص عشق و پس داده
چشای داغ و خوشرنگت پر از گرمای آتیشه
همون آتیش که میریزه خون گل ها رو تو شیشه
دل این هیزم و نشکن که آهش شعله ور می شه
یه روز نفرین هرشاخه وبال هر تبر میشه
زمینم میزنی اما زمین یه صفحه ی درسه
منم بذر گلی که از زمین خوردن نمی ترسه
همون بذری که پا میشه شب از گلدون تنهاییش
حسودی میکنه چشمات یه روز از اوج زیباییش
نگیر این برف و تو دستات که میدونم می سوزونه
همون یه قطره ی اشکش که تو دست تو میمونه
رتبه سوم بخش ترانه جشنواره ملی شعر سندباد بندرکنگ
عالیه مهرابی از یزد
برگ برنده
قصه ی تلخ
یه بادوم، توی چشم سرمه دونه
آخرین برگ برنده،توی دستای خزونه
پاره ی تن درخته ، شاخه کبریت ظریفی
که داره پای درختا اینجور اتیش می سوزونه
من شدم اسیر پرواز توی اسمون چشمات
کسی باورش نمیشه قفس من آسمونه!
تور نازک
عروسی رو سر ماهی قرمز
بخت
ماهیگیربلند و دل ماهی خیلی خونه
گلای قشنگ باغچه حالا سینه ریز باده
هرچی خوبه توی دنیا سهم از ما بهترونه
یه روزی
میاد که آه دل گلدونا میگیره
خار شاخه
های گلدون،دل باد و می سوزونه
رتبه سوم بخش ترانه جشنواره ملی شعر سندباد بندرکنگ
عالیه مهرابی از یزد
حال من
با یک استکان چای بی حوصله
که فنجون افکارمو لت زده
تنم گرم دمنوش تلخی شده
که فالش رو تقدیر من خط زده
دیگه یاد تو حکم سلولمه
که تو لحظه هام از تو دم میزنه
با این دود سیگار و حالی خراب
چشام دست رو پلکای نم میزنه
تو با رفتنت از در این اتاق
یه آه عمیقی که بی خواهشه
یه درگیری بغض با حنجره
یه دردی که اسمش، آرامشه
با این هم نشینی دود و سکوت
دیگه پوست فکرای من کنده شد
دارم ذوب میشم با حرفایی که
توی زیرسیگاریم رنده شد
رتبه سوم بخش ترانه جشنواره ملی شعر سندباد بندرکنگ
افسانه جملک از بندر کنگ
سند باد
·
سفالِ تنِ برکه هایِ جنوب
ترکهایِ دریایِ روُ به غروب
بادستایِ مردی، که لنجش رو با
تنِ صخره ها، آشتی ،میده خوب
منم ،دخترِ خوابهای خلیج
که دستامو غرقِ صدف میکنم
توُ آوازِ موج با تنِ ساحلم
صدفهارو مهمونِ دف میکنم
رو جلبیل* دریاییِ دختِ کنگ
نشون میده فردامون، آفتابیه
یا که رنگ نیلی زیرِ نقاب
بهم میگه رنگِ چشات آبیه
تو سندبادی و شیرِ دریایِ من
که اسمت به کنگم گره خورده شد
برام روشنه لنج تو روی آب
به سمت افق تا خدا برده شد
گره خورده تاریخِ بومِ مسی*
به رنج و به شوق و به دردِ زیاد
واسه حفظ نامت تو قلبِ زمین
یکی داره از راهِ دوری میاد
تویی شهر من، شهر حور و پری
پراز سادگیهایِ از جنسِ خاک
زده قایقت بوسه بر ماسه ها
ببار تا ابد رو به آفتابِ پاک
رتبه سوم بخش ترانه جشنواره ملی شعر سندباد بندرکنگ
افسانه جملک از بندر کنگ
موضوعات:
شعر و ادب,
برچسب ها:
جشنواره ملی شعر سندباد، جشنواره شعر بندر کنگ، جشنواره ملی ,
[ بازدید : 254 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]